سانایسانای، تا این لحظه: 16 سال و 6 ماه و 18 روز سن داره

سانای ، شهره پاکی

سانای در دانشکده

  عزیزم امروز ٢٧ تیر ماه برای اولین بار با مامان اومدی دانشکده. همیشه می گفتی دوست دارم باهات برم. تابستون هم دانشکده خلوته برا همین اولین بار آوردمت خیلی خوشحالی فقط یه ذره وقتی صدای باباتو از تلفن شنیدی  گریه کردی می خواستی با اون بری .بعدا هم همانطور که از عکسها  دیده میشی رفتی بالای میز ومشغول تدریس شدی.الان هم روصندلی من بالا پایین می ری وبرا خودت می خونی. ...
29 تير 1390

ماجرای رفتن به دندون پزشکی

  عزیزم دندوناتو کرم خورده .با اینکه  مسواک می زنی وشکلات هم زیاد نمی خوری. بردیم دندونپزشکی گفتن باید دندان پزشک کودکان ببینه . وقت گرفتیم رفتیم اونجا مطب پر بود از بچه های همسن وسال تو هر کسی داخل  می رفت آقای دکتر یه هدیه ای بهش میداد نوبت ما شد داخل رفتیم اونجا هم شیطونی می کردی از مبل مخصوص همراه بیمار بالا می رفتی تا دکتر دهنتو خواست ببینه گریه کردی، نوشت برا رادیولوژی. دو جا رفتیم چون بچه بودی قبول نکردن بالاخره یکی نوبت داد برعکس مطب خیلی آرام وساکت بود ی دور از انتظار بود . عکستو برا دکتر نشون دادیم برا چندتاش وقت داد و علتش هم گفت  خوردن شیره.  عزیزم تو خیلی کم غذایی ازبس غذا نمی خوری ...
29 تير 1390