حرفهای مادری با دختری
عزیزتر از جانم سانای همیشه وبلاگهای مادرانی را می خوانم که برای فرزندانشان نوشتن که چقد دوستشان دارن و امید زندگی وعشق شان هستن و بدون آنان می میرن. این حس مشترک همه مادران هست که غریزی است . اما تنها نکته ای که من اصلا در خواندن خاطرات مشاهده نکردم مشکلاتشان با فرزندانشان است .نمی دانم آیا آنان مشکلی با فرزند خود ندارند و یا اینکه به قول یکی از دوستان با لباس پلو خوری می یان اینجا و یا اینکه، دوست دارن فقط از شیرین کاریها و خوبیهای فرزندشان بنویسند. زیبای من ، ولی من و تو بعضا باهم مشکل داریم حالا نمی دانم مشکل از کداممان هست. اعتراف کنم که با خواندن بیشتر خاطرات به حال مادران...