سانایسانای، تا این لحظه: 16 سال و 6 ماه و 13 روز سن داره

سانای ، شهره پاکی

برف و قصه قدیمی

سحرگاه دوشنبه ١١ دیماه چند دونه برف بر زمین نشست . ظهر موقع برگشت از مهد ،پیاده رویی که آفتابگیر بود برفاش آب شده بود ولی این قسمتی که ما اومدیم سایه بود هنوز برفاش مونده بود خواستی از این سمت بریم تا برف بازی کنی .قربون خدا، نمی دونم چه حکمتی داره امسال تا امروز برف درست و حسابی ندیدیم خدایا رحمتت را از ما دریغ نفرما .            اوشاقلار های  سالیلار       قارلاری کومبالیرلار     قار گولسین آتیلار       قیش گلیبب ای اوشاخلار      شاختا بابا گلیبدی   ...
28 ارديبهشت 1392

همه جا رنگ سپید

دختر پاییزی من روزهای آخر پاییز را پشت سر می گذاریم .امروز صبح تا قدم بیرون گذاشتیم همه جا را به رنگ سپید دیدیم. برف آمده شبانه رو پشت‌بام خانه برف آمده رو گل‌ها رو حوض و باغچه‌ی ما زمین سفید هوا سرد ببین که برف چها کرد رو جاده‌ها نشسته رو مسجد و گلدسته برف قاصد بهاره زمستان‌ها می‌باره سلام سلام سپیدی! دیشب ز راه رسیدی؟ شاعر:پروین دولت‌آبادی روزگارت همیشه سپید شنبه ٢٥ آذرماه ٩١ ...
25 آذر 1391

دو روز از مرداد90

عزیزم دو روز  (چهارشنبه وپنچ شنبه ٥ و ٦ مرداد ) رو خونه خاله بودیم چون آبله مرغان گرفته بودی گفتم اجازه ندن عسل بیاد باهم بازی کنید از بالای پله ها و از ایوان همدیگر رو دیدین . این سفر خونه خاله زیاد خوش نگذشت چون همش خونه بودیم به دودلیل : خاله یکشنبه مصاحبه دکتری تخصصی داشت وسخت درگیر مطالعه بود و بابای خوبت هم  از ٦ مرداد در اطراف تبریز مشغول به کار شده. از ٥ صبح  میره تا ٨ عصر ، به خاطر دوری از تو کار شیراز را قبول نکرد وحالا متحمل این همه زحمت شده. جمعه بردمت آرایشگاه موهاتو کوتاه کردم اونجا خیلی شیطونی کردی از صندلی بالا می رفتی وسر می خوردی آرایشگر هم قبلا  همس...
9 ارديبهشت 1391

دختر ریاضی دان من

امروز ١٦ بهمن نوده ،ظهر داشتم می رفتم دانشکده درست دم در بودم که صدایم زدی و گفتی :مامان بگم  ٥ با ٥ چند می شه ؟  پرسیدم چند می شه ؟گفتی : ١٠ .  پرسیدم از کجا می دونی ؟ انگشتاتو نشون دادی ،گفتی: اینجوری شمردم.  بی اختیار به داخل برگشتم وهمون جوری سرپا ازت پرسیدم  ٤با ٤ چند می شه؟ بدون شمردن انگشتات از حفظ گفتی ٨ .  ٣با ٣ چند می شه ؟ گفتی:  ٦  .  ٢ با ٢ چند می شه ؟ گفتی:  ٤  .  ١ با ١ چند می شه ؟ گفتی : ٢  . با خوشحالی راهی دانشکده شدم توی راه با خود فکر می کردم که تو چقد باهوش وبا استعدادی و خدای مهربان چه  لطف بزرگی در حق مان کرده و از طرف دیگر از د...
16 بهمن 1390

پروژه سخت پر کردن دندون

  عزیزکم  سانای بالاخره روز موعود فرا رسید 9 بهمن قرار شد ببریم تا دندونت پر بشه. راستش به قول مادر بزرگت من بیشتر از تو می ترسیدم ،ولی امیدوارم بودم این دفعه به خیربگذره چون خیلی با هات حرف زده بودم  و آمادگی پیدا کرده بودی. خودت مراحل پر کردن دندون را دیده بودی ولی باز با دریا  برات توضیح دادیم که دکتر می خواد چی کار کنه، قرارشد که دختر خوبی باشی.  عصر بابات که از سر کار اومد آماده شدیم بریم دریا را هم با خودمون بردیم تا دلگرمی برات باشه. مطب شلوغ بود فکر کنم باز دنبال بهونه بودی دفعه قبل که اومده بودیم چند تا مجله دندون پزشکی روی میز بود  اونا را از من می خواستی هر چه می گفتم اونا رو برداشتن، بی...
15 بهمن 1390

واما دندون درد

دخترکم برات که نوشته بودم می گفتی لپم درد می کنه .از اون که می ترسیدم به سرمون اومد آره دندون دردت را می گم می دونستم امروز وفرداست که درد این دندونا شروع می شه ،لپ سانای گلی تپل شد با هماهنگی مامان دریا با یکی از همکارای دندون پزشکش  بردیم مطب . آخه توی شهر ما متخصص دندون پزشکی کودکان نیست و دندون پزشکای دیگه هم بچه رو  ویزیت نمی کنند دفعه قبلی هم رفته بودیم تبریز که همکاری نکردی . توی مطب نسبت به دفعات قبلی خیلی خیلی  آروم بودی ولی باز تا دکتر خواست دندوناتو ببینه یه کوچولو  گریه کردی برات شربت نوشت و گفت  بعد از خوب شدن بیارید پر کنم مثل همیشه بدون هیچ اذیتی شربتا را خوردی  و هر کدوم که تلخ بود بع...
26 دی 1390

دخترم بهونه گیر شده

دخترک سیاه چشم من هر روز سراغ آیناز را از من می گرفتی می پرسیدی چند شب باید بخوابیم تا آیناز بیاد ؟ الان ٥ روزه که آیناز اینجاست ولی از روز چهارشنبه که اومده تو بیقراری .طوری که بعد از ظهر چهارشنبه به خاطر تو مجبور شدم یک ساعت مرخصی بگیرم و زودتر بیام خونه. امروز هم بعد از ناهار اجازه نمی دادی برم دانشکده . می گفتی :زنگ بزن مرخصی بگیر.  گفتم :نمی شه  اگه نرم بیرونم می کنن.   در  جواب گفتی :چه بهتر اونوقت همیشه پیشم می مونی . گفتم اونوقت دیگه پول نمی دن که برای تو وسایل بخرم . گفتی: من هیچی نمی خوام محتویات همه سک سک ها تکراریه من دیگه سک سک نمی خوام اسباب بازی هم خیلی دارم .بخری تکراری می شه. (داخل...
25 دی 1390