سانایسانای، تا این لحظه: 16 سال و 6 ماه و 20 روز سن داره

سانای ، شهره پاکی

اولین واکسن

  دو ماهگی حدود ساعت ده رفتیم اولین واکسنو زدی خیلی میترسیدم که تب کنی برا همین اونروز رفتم خونه آقاجان ینا . هر ٦ساعت باید قطره استامینوفن بهت می دادم و یخ می زاشتم رو جای واکسن . از ساعت ٣بعد ظهر  تا غروب یکسره گریه کردی وفقط تو بغلم قدم می زدیم .شب هم  ساعت کوک کردم هر یه ساعت به  یه ساعت بیدار می شدم وتبتو کنترل می کردم شکر خدا شب راحت خوابیدی. ...
4 مرداد 1390

اولین ها

  ا ولین گریه تو موقع به دنیا اومدنت کردی که این گریه با همه گریه ها فرق می کنه گریه زنده بودنته که همه رو با این گریه شاد کردی امیدوارم که هیچ وقت گریه نکنی . اولین خنده تو که دیدم  سه ساعت بعد از تولدت بود ان شاله که همیشه بخندی دختر نازم . اولین بار که سوار ماشین شدی روز  دوم تولدت بود  که از بیمارستان به خونه مون رفتیم . اولین بار روز دوم زندگیت حموم کردی . اولین بار روز دوم زندگیت ناخنوناتو عموت گرفت . اولین بار روز سوم زندگی تو مهمونی شرکت کردی مهمونی مراسم نامگذاری خودت بود عزیزم . اولین بار روز چهارم جهت کنترل به دکتر رفتی الحمداله زردی هم نداشتی. اولین دندونت ٢ شهریور ٨٧ ...
2 مرداد 1390

ماجرای رفتن به دندون پزشکی

  عزیزم دندوناتو کرم خورده .با اینکه  مسواک می زنی وشکلات هم زیاد نمی خوری. بردیم دندونپزشکی گفتن باید دندان پزشک کودکان ببینه . وقت گرفتیم رفتیم اونجا مطب پر بود از بچه های همسن وسال تو هر کسی داخل  می رفت آقای دکتر یه هدیه ای بهش میداد نوبت ما شد داخل رفتیم اونجا هم شیطونی می کردی از مبل مخصوص همراه بیمار بالا می رفتی تا دکتر دهنتو خواست ببینه گریه کردی، نوشت برا رادیولوژی. دو جا رفتیم چون بچه بودی قبول نکردن بالاخره یکی نوبت داد برعکس مطب خیلی آرام وساکت بود ی دور از انتظار بود . عکستو برا دکتر نشون دادیم برا چندتاش وقت داد و علتش هم گفت  خوردن شیره.  عزیزم تو خیلی کم غذایی ازبس غذا نمی خوری ...
29 تير 1390
1