سانایسانای، تا این لحظه: 16 سال و 7 ماه و 13 روز سن داره

سانای ، شهره پاکی

اولین ها

  ا ولین گریه تو موقع به دنیا اومدنت کردی که این گریه با همه گریه ها فرق می کنه گریه زنده بودنته که همه رو با این گریه شاد کردی امیدوارم که هیچ وقت گریه نکنی . اولین خنده تو که دیدم  سه ساعت بعد از تولدت بود ان شاله که همیشه بخندی دختر نازم . اولین بار که سوار ماشین شدی روز  دوم تولدت بود  که از بیمارستان به خونه مون رفتیم . اولین بار روز دوم زندگیت حموم کردی . اولین بار روز دوم زندگیت ناخنوناتو عموت گرفت . اولین بار روز سوم زندگی تو مهمونی شرکت کردی مهمونی مراسم نامگذاری خودت بود عزیزم . اولین بار روز چهارم جهت کنترل به دکتر رفتی الحمداله زردی هم نداشتی. اولین دندونت ٢ شهریور ٨٧ ...
2 مرداد 1390

سانای واستخر بادی

تابستان 89 این استخر رو سال 88 از بانه برات خریدیم . هوا گرم شده کار ما هم در آمده هر روز باید اینو پر کنیم  بعضی روزا شده سه بار آب تنی کردی یه روز هم غروب بود می خواستی آب تنی کنی بابات هم  مجبور شد استخر رو بیاره تو حموم اونجا بازی کردی . جمعه 24 تیرماه 90 ...
1 مرداد 1390

سانای در دانشکده

  عزیزم امروز ٢٧ تیر ماه برای اولین بار با مامان اومدی دانشکده. همیشه می گفتی دوست دارم باهات برم. تابستون هم دانشکده خلوته برا همین اولین بار آوردمت خیلی خوشحالی فقط یه ذره وقتی صدای باباتو از تلفن شنیدی  گریه کردی می خواستی با اون بری .بعدا هم همانطور که از عکسها  دیده میشی رفتی بالای میز ومشغول تدریس شدی.الان هم روصندلی من بالا پایین می ری وبرا خودت می خونی. ...
29 تير 1390