سفر به کلیبر- قلعه بابک
١٥فروردین ٨٩ صبح به طرف قلعه بابک حرکت کردیم تصمیم داشتیم موقع رفتن ازمسیر جاده ارس بریم وبرگشتنی از طرف اهر بر گردیم .صبحانه را بعد از جلفا کنار رود ارس خوردیم با اینکه این مسیر را قبلا چندین بار رفته بودیم ولی باز هم تازگی داشت جاده تنگ و کم عرض کنار رود ارس ،شهرها وروستاهای مرزی خودمون شهر های اون ور مرز ،شهر یا روستای غارت شده آذربایجان در جنگ با ارمنی ها ،حمام کردشت ،درختهای انار وحشی زالزالک ها ،سد خدا آفرین ،پل قدیمی خدا آفرین،مرز نوردوز (ارمنستان)،جنگلهای ارسباران همه دیدنی هستن .در مسیر چندین بار برای استراحت وصرف چای توقف کردیم
نمای بیرونی حمام کردشت -جلفا
راه منتهی به حمام کردشت
محوطه داخلی حمام کردشت
سقف حمام کردشت
سانای در حمام کردشت
سانای
قلعه ای که در روبروی حمام کردشت واقع شده است .
کنار رودخانه مرزی ارس .جای بسیار زیبایی که برای استراحت توقف کردیم .
پل قدیمی خدا آفرین
قدیما از روی این پل به اون ور آب رفت و آمد می کردن .
خانه های غارت شده در جنگ آذربایجان و ارمنستان
بزرگ نمایی از خانه های غارت شده .
به در وپنجره هم رحم نکردن الهی توی هیچ نقطه دنیا جنگ وخونریزی وغارت نباشه .
این هم نقاشی خالق یکتا در جاده کلیبر
و بالاخره ٤ بعد از ظهر به کلیبر رسیدم بعد از صرف ناهار به سمت جاده که به قلعه منتهی می شد حرکت کردیم وشب را در محلی که برامسافرین اسکان داده می شد ماندیم شب خیلی سرد بود بخاری برقی تا صبح روشن بود.
محل اسکان مسافران
صبح اونروز که خواستیم به طرف قلعه حرکت کنیم باران می اومد وهوا مه آلود بود با این حال راه افتادیم بعد از کلی پیاده روی در قهوه خانه ای که بالای کوه در مسیر قلعه بود چای کیک خوردیم وکمی خستگی در کردیم.بالای کوه هوا به قدری مه آلود بود که یک متر جلوتر را نمی شد دید من به قدری ترسیده بود بودم التماس می کردم بر گردیم بخصوص هم سیاهی از دور نمایان بود که گفتند گرگه ٠حرفهای از قبیل اینکه گرگ هوای مه آلود را دوست داره الان پشت سنگها کمین کردن یه دفعه حمله می کنن بیشتر منو می ترسوند .
مسیر قلعه بابک
مسیر قلعه بابک
گذرگاهی که به قلعه می رسید.
مردی که در قهوه خانه بود می گفت این مه از دیروز آمده یک هفته بیشتر مهمانمان خواهد بود.
مسیر قلعه بابک
مسیر قلعه بابک
باز هم نقاشی خدا
عکسهایی که از بالای کوه مسیر قلعه بابک گرفته شده اند.
آسمان گاهی مه آلود می شد
گاهی صاف مثل آینه
وگاهی هم خشن وابری
دور نمایی از شهر کلیبر
دور نمایی از قلعه محصون در مه.
تو هم به جز بغل بابات بغل هیشکی نمی رفتی .بابات تا اون بالا خودش تنهایی تو را بغل کرد ولی برگشتنی خوابیدی عموهات هم بغلت کردن
سانای در خواب ناز در بغل عمو .
غروب خورشید در راه برگشت جاده کلیبر -اهر
سفر خاطره انگیزی بود به لطف خدا خوش گذشت.