قراره صاحب یه دختر عمه دیگه ویه پسر عمه بشم
شیرین من سانای
قراره دریا چند ماهه دیگه صاحب یه خواهر و یه برادر بشه .
اونروزی که عمه برا سونو گرافی رفته بود وبرگه سونوگرافی را داشته نشون می داده تو هم دیده بودی اومدی بالا به من گفتی مامان عکس خواهر وبرادر دریا را دیدم هر دو سیاه پوستن.(عکس جنین که به صورت سیاه در برگه مشخصه)
پسره خیلی بی ادبه بد جوری نشسته پاهاشو باز کرده .ولی دختره مثل یه عروسک این جوری نشسته (پاهاتو جمع می کردی ودستاتو هم جمع می کردی جلوی صورتت می گرفتی).
از اون روز به بعد تو هم داری به خواهر وبرادر فکر میکنی از من می پرسی ما کی می ریم بیمارستان برا بچه ثبت نام کنیم بعضی وقتا می خوای خواهر یا برادر داشته باشی تا باهات بازی کنه واجازه می دی بیاد توی اتاقت .بعضی وقتا می گی من اونو خونه راه نمی دم .گاها هم چند قلو میخوای .
دخترم دقیقا می فهمی که ازکی وجود داری مثلا عکس وفیلم نامزدی وعروسی مان را که می بینیم ازت می پرسیم سانای توی عکسا نیستی پس تو کجا بودی . می گی من اونوقت هنوز به دنیا نیومده بودم .
بعضی مواقع هم ناراحتی که چرا دریا از تو بزرگتره می گی مامان شما زودتر از عمه ینا می رفتین منو می گرفتین تا من ازاون بزرگتر می شدم .
تازگی یا تا می خوایم یه چیزی بهت بگیم می زنی زیر گریه ویک ریز میگی :
شما دارین منو اذیت میکنین بچه را اینجوری نگه میدارن ،به من هی میگین سانای فلان کار رو کن سانای فلان کارو نکن.(قربون فلان گفتنت)من از این خونه می رم .اونوقت شما می خواین چی کار کنین؟ می رین یه بچه دیگه ای میگیرن (گده جسیز آیری بالا آلاسیز ) اونوقت منو چی کار میکنین؟ می ندازین بیرون ؟اونوقت من بچه کی بشم؟منو اذیت کنین من میمیرم اوندا آیری بالا آلارسیز.
همه رو به ترکی میگی وخیلی شیرین تر از ترجمه اش به فارسی میگی .
برات توضیح دادم که اگه قرا باشه ما یه روزی بچه ای بیاریم توعزیزترینی بهت میگم که مگه علی کوچولوینا یه خواهر گرفتن علی را پس دادن؟تازه علی زهرا رو دوست داره ازش مواظبت میکنه .
حالا عزیزم قرار نیست ما خواهر یا برادری برا تو بیاریم نمی دونم چرا این حرفا را می زنی آیا واقعا دغدغه فکری توست یا همین جوری برا خود شیرینی می گی .
بهر حال تو عزیزمی