سانایسانای، تا این لحظه: 16 سال و 7 ماه و 6 روز سن داره

سانای ، شهره پاکی

برگی از تابستان

1391/6/18 23:48
571 بازدید
اشتراک گذاری

 

دخترکم:

دنگ دنگ دنگ

ساعت ١٠:٤٦ ، اینجا وبلاگ است ،خانه مجازی خاطرات سانای .

 

امروز ١٨ شهریور ٩١ ،

تا این لحظه ، 4 سال و ١١ ماه و ٠ روز و ٠ساعت و ٠دقیقه و ٠ثانیه سن داری یعنی درست یک ماه دیگر ٥ سالت تمام می شود ویا به قول خودت شمع ٥ را فوت می کنی. 

تابستون هم داره تمام می شه با خود فکر می کردم تابستان فرصت بیشتری خواهم داشت برای ثبت خاطراتت ،ولی روزها مثل برق وباد در حال گذرند و من خیلی حرفهای نگفته دارم از کجا شروع کنم ؟

بهتره از مهد بگم ،چند بار برای تکمیل پرونده ات به مهد رفتم وتو هر بار با ذوق واشتیاق بیشتر از قبل ،مرا همراهی کردی واز این بابت خیلی خوشحالم و وجدانم آسوده است که با رضایت خودت داری میری امیدوارم اذیت نشی. لباسهای مهدت  آماده است روی یقه مانتوت اسم زیبایت را هم حک کردیم لوازم تحریرت را هم خریدیم چقد دوست داری از اونا استفاده کنی که فعلا  بهت اجازه نمی دم. امروز هم باهم می ریم کفش وکیف ودمپایی برات بخریم . دخترکم  وقتی که قرار شد بریم کیف بخریم اصرار می کردی من کیف نمی خوام من توی خونه کیف دارم همین رو می برم جالب اینه که از همه اون لوازم ها که خریدیم توی خون داری حالا چرا به کیف گیر دادی که نمی خوام نمی دونم ؟! بهر حال قانع شدی که این یک قلم را هم بخریم به شرطی که هراز گاهی اون یکی کیفاتو هم ببری .

در این مدت کار پر کردن دندونات هم تمام شد و تا حال متاسفانه  ١٢ تا دندون پوسیده داشتی و پر کردی وچرا این همه دندونای بچه ها می پوسه  نمی دونم  دندون پزشک ها بیشتر به مسواک گیر می دن که من به شخصه اینو رد می کنه هر چند تخصص ندارم دراین مورد نظر بدم ولی خوب تجربه که دارم . بهر حال بگذریم باز هم شکر خدا که که همکاری کردی وبه قول دندون پزشک بهتر از من با دندون پزشک همکاری می کنی(من ...) .

واما همچنان با بازی های کامپیوتری و تماشای کارتون و رفتن به پارک اوقات خود را می گذرونی .در مورد پارک بگم : امسال تغییر وتحول زیادی درشهرمان شده بعد از خواب طولانی شهرداری دست به کار شده ودستی به سر وصورت شهر کشیده از جمله  ساخت بازار زیر زمینی در میدان اصلی شهر وایجاد چندین پارک . که اینا خوبن واما یه کار دیگه اینکه پارک ها را به بخش خصوصی واگذار کرده واونا هم تاب وسرسرها را برداشتن وبه جاش وسایل بازی دیگه ای گذاشتن در کل این شهرحالا فقط  دو تا تاب فلزی در پارک میشو باغی داره که اغلب یکی خرابه و یکی هم از اون پلاستیکی ها توی پارک لاله   هست . با این توصیفات تو از بابت تاب رفتن  مشکل داری باید نیم ساعت بیشتر توی صف بیاستیم تا نوبتت برسه وبعد با اصرار از تاب جدات کنیم که بچه دیگری سوار بشه هر وقت میریم پارک اونقد از دست عوامل اجرایی این طرح عصبانی می شم که نگو.

از جمله چیزهای که توی این مدت یاد گرفتی شمردن مضرب ٥ از ٥تا  ١٠٠ و برعکس از ١٠٠ تا ٥ هست .

کارتون که خیلی تماشا می کنی، اگه ضرری داشته باشه مزیتی هم داره .خیلی چیزها ازشون یاد گرفتی وقتی با دوستای خودت مقایسه می کنم می بینم اطلاعاتت نسبت به اونا بیشتره که از کارتونا یاد گرفتی . همانطوری که فارسی  صحبت می کنی و بدون کمک ما یاد گرفتی ،داری ترکی استانبولی صحبت می کنی ظهر یه روز متوجه حرف زدنت شدم خیلی خیلی تعجب کردم به طوری که خجالت نکشی یا لج نکنی آروم به حرف کشوندم .خدایا چقد ذوق می کردم از حرف زدنت و چقد تعجب می کردم که تو چطوری اینا را یاد گرفتی از ته دل از  خودم هم دلگیر شدم یعنی من این همه از تو بی خبرم . خلاصه طاقت نیاوردم باهم رفتیم پایین وآقاجون ومادر بزرگت بودن  و بهشون تعریف کردم  آقاجون هم گفت پس چی، از کله سحر تا زمانی که تو بیای تلویزیون ما فقط برا سانای روشنه . حق نداریم به جز کانال های که کارتون پخش می کنن جای دیگه رو ببینیم . بابات هم چند تا کارتون به انگلیسی برات خریده که بیشتر حالت آموزش زبان هست تا ببینی ویاد بگیری متاسفانه دوست نداری ببینشون .

دخترم ورزشکار هم هستی مسابقه ای بود که شب ها با بابات باهم تماشا می کردین بعد باهمدیگر مسابقه دو و یا ... می دادین  در این مدت خیلی عالی پشتک می زنی وحتی توی هوا بدون اینکه  دست وپات به زمین بخوره که البته من با این کار مخالفم و خیلی می ترسم ولی بابات دست بردار نیست هی می گه می خوام بزارم کلاس ژیمناستیک . توی پارک خیلی عالی روی تشک فنری این کار را انجام می دی وتوی خونه از من چند تا تشک می خوای که بزارم روی هم که انجامش بدی . 

زیاد اسکیت سواری نمی کنی نمی دونم از ترس هست یا از بی علاقه ای. بعد از دو سال از خرید اسکیت، تازگی ها باهم توی پارک سوار می شی قبلا همیشه توی خونه  اسکیت سواری می کردی .

 

شهریور

فونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا ساز                   

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (4)

مامان پریسا
18 شهریور 91 13:50
تبریک میگم سانای جان برای پیشرفتت در زبان. خب تونستی مامانی رو غافلگیر کنی ای ول
مامان پریسا
18 شهریور 91 13:51
عزیزم به عنوان اولین دوست وبلاگی تولد 5 سالگیت رو تبریک میگم
مامان ساينا
19 شهریور 91 7:23
آفرين به ساناي جون باهوش...هميشه و همه جا موفق باشي و سلامت
مامان نیایش
21 شهریور 91 12:11
آفرین دختر باهوش موفق باشی همیشه سانای عزیزم تولدت پیشاپیش مبارک