کلیسای استپانوس
٣روز از بهار 92 گذشته در روزهای دل انگیز بهاری دلت می خواهد کوله بارت را ببندی و به دشت و چمن بروی و سر دردامن طبیعت بگذاری مقصد جلفاست کرانه های زیبای رود ارس .
در ورودی شهر چشمت به سفره هفت سین می خورد لحظه ای توقف می کنی تا عکسی برای یاد آور این روز خوش بگیری .
از همان ورودی سیل مسافران را مشاهده می کنی که در هر نقطه شهر در حال گشت وگذار هستند قصد بر این بود که ابتدا به بازار برویم و سپس به پارک کوهستانی .ولی نبود جای پارک تصمیممان را عوض کرد . به ورودی شهر برگشتیم به سمت غرب حرکت کردیم .در امتداد رود حماسه ساز ارس پیش رفتیم همیشه دیدن مناظر اطراف این رودخانه پر پیچ وخم و حتی مناظر اون سوی مرز برایم تازگی دارد. همان طور جاده تنگ که یه طرفش ارس سرحد ایران و آذربایجان وطرف دیگرش کوههای سر به فلک کشیده است را طی می کنیم در ضمن برایت توضیح می دهم که این رود به دریای خرز می ریزد و توضیحاتم به نظرت جالب می آید وخوب گوش می دی .
نمی دانم این چه حسی هست که من همواره با دیدن این رود خروشان دارم یه حسی که بوی غربت وجدایی می ده .جا دارد چند بیت از شعر یا ترانه معروف و قدیمی "آراز آراز خان آراز " را برات بنویسم که به نظر من خیلی زیباست اگر خودت دوست داشتی بعدا متن کاملش را پیدا کن وبخوان
آراز آراز خــــــــان آراز ســولطـــان آراز خـــان آراز
سنـی گـوروم یـانـاســان ائل دردینی قــــــان آراز
آراز سنـدن کیـم گئشـدی کیم غرق اولدی کیم گئشـدی
فلــک گــل ثابیــت ایلــــه هانسی گونوم خوش گئشدی
هارایلار آی هارایلار هر اولدوزلار هر آیلار
دریادا بیر گول بیتیپ سوسوزونان هارایلار
القصه،همین طور 16 کیلومتر را طی می کنی تا اینکه در سه کیلومتری کرانه رود ارس به روستای متروکه ای بنام دره شام می رسی که کلیسایی در آن واقع شده موسوم به" کلیسا خرابه " .گویند نام كليسا برگرفته از نام استپانوس شهيد اول راه مسيحيت است .
اين كليسا در محوطهاي پوشيده از درخت و در درهاي سرسبز واقع شده
مسیری که باید پیاده بری تا به کلیسا برسی کلیسا ازمیان درختان پیداست
ورودی کلیسا
محوطه کلیسا
اتاق راهبان
داخل کلیسا
شمعی روشن کردیم هر چند که فلسفه روشن کردن شمع در کلیسا را نمی دانم .شاید برای طلب حاجت باشد و یاشاید نیایش خدای بی همتا .
حالم دگرگون می شود...
در میکده، رهبانم و در صومعه، عابد
گه معتکف دیرم و گه ساکن مسجد
یعنی که تو را میطلبم خانه به خانه
هر در که زنم، صاحب آن خانه تویی تو
هر جا که روم، پرتو کاشانه تویی تو
در میکده و دیر که جانانه تویی تو
مقصود من از کعبه و بتخانه تویی تو
مقصود تویی، کعبه و بتخانه بهانه
از کلیسا به پارک کوهستانی برگشتیم بعد از گشت وگذار در پارک، قدری هم از برنامه زنده صدا وسیمای شبکه سهند که در پارک اجرا می شد را دیدیم وساعت 1 بامداد در حالی که به شدت باران می بارید به منزل رسیدیم .