سانایسانای، تا این لحظه: 16 سال و 7 ماه و 5 روز سن داره

سانای ، شهره پاکی

بدون عنوان

1390/6/25 1:31
472 بازدید
اشتراک گذاری

 

سانای عزیز کلی عکس آماده کردم که بزارم تو وب فعلا وقتشو ندارم این چند روز هم نتونستم به خانه مجازی ات سر بزنم .اداره ،کار ،ماموریت سرم حسابی شلوغ بود. ساعت ٥ صبح یعنی سه ساعت ونیم دیگر  میریم کرج پیش آیناز جون .تا تورو ببینه بگه جانای گلدین .بعدش از جاده چالوس میریم شمال خونه عمه  و برگشتنی هم از گردنه حیران برمیگردیم . ان شالله مثل همیشه با خاطرات خوش برگردیم .

دوستت دارم خیلی

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (5)

مامان رها
27 شهریور 90 10:49
سلام عزیزم همیشه به سفر منتظریم با خبرها و عکسهای مسافرت برگردین
مامان اسراواسما
27 شهریور 90 21:55
ایشالله به سلامتی وخوشی
t & h
29 شهریور 90 12:51
عزیزم
در این روزگار پر مشغله

زندگی کردن در جایی خوش آب و هوا نعمتی هست و بودن با طبیعت که دیگه واقعا لذت بخشه
خوش بحالت سانای جان
تامیتونی لذت ببر و استفاده کن.
وقتی اسم تبریزو اوردی دلم آب زد به خدا
من عاشق تبریزم
و تا 8 سالگی اونجا زندگی کردم
در محیطی فوق العاده خو ب با اینکه فارس زبون ها با ترکه ها و بلعکس خیلی ارتباط برقرار نمیکنند ولی برایم خاطره خوبی بود
خونه پدر بزرگم بوته گل سرخی توی حیاط داشتن و درخت گوجه سبز
عزززززززززززززززیزم بردی منو به اون سالها
اشکام ریختن پایین وقتی بعد از 22 سال رفتم تبریز و
رفتم مقصودیه و کوی صفاری که سال 62 ترکش گردم با کلی اشک.
دوست داشتم ودارم اونجاهارو
منو یاد کنید هر وقت رفتید

مامان اسراواسما
30 شهریور 90 12:05
سلام خوبین؟نمیخواین سر بزنین ببینین چه بلایی سرم اومده
مامان سید ابوالفضل
31 شهریور 90 12:39