علاقه سانای به ...
دخترکم سانای ،
ظهر داشتم می اومدم دانشکده گفتی : مامان میدونی من به چی علاقه دارم ؟
پرسیدم به چی؟
گفتی: فقط به بازی های کامپیوتری علاقه دارم میدونی شبا موقع خواب یه ابری بالای سرم ایجاد میشه توی اون ابر می بینم همش دارم بازی می کنم . حالا اجازه می دی موقعی که خونه نیستی من بازی کنم هر موقع زنگ زدی گفتی سانای بسه من همون لحظه شات دان می کنم می رم پایین .
به نظر تو من با توجه به حرفهای تو می تونم اجازه ندم ؟
عزیزم تو همه این حرفا را به ترکی بهم میزنی وخیلی بامزه وشیرین می گی .من ترجمه فارسی شو برات می نویسم صد البته که ترجمه اش به قشنگی گفته های خود به ترکی نمیشه.
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی