آخیر چرشنبه
استاد شهریار میگوید :
بایرام یلی، چارداخلاری ییخاندا نوروز گلی ، قار چیچکلی چیخاندا
آغ بولو تلار کوینکلرین سیخاندا بیزدن ده بیر یاد ایلیه ن ، ساغ اولسون
سانای مهربونم سلام
چراغ خونه من ، در روزهای آخر سال قرار گرفتیم سال نود دیگه داره آخرین نفس هاشو می کشه یک برگ دیگر از کتاب زندگی ورق خورد شکر خدا سال خوبی بود. همه اتفاقهای رخ داده در این سال را برایت در دفتر خاطرات مجازیت نوشتم
ان شالله سال نو سالی توام با برکت ، امنیت ،تندرستی، سلامتی ، شادکامی، موفقیت برای همه ما باشه .
بایرام اوْلوب ، قیزیل پالچیق اَزَللر
ناققیش ووروب ، اوتاقلارى بَزَللر
طاخچالارا دوْزمه لرى دوْزللر
قیز-گلینین فندقچاسى ، حناسى
هَوَسله نر آناسى ، قایناناسى
دخترک باهوش من
فردا شب ،شب آخرین چهارشنبه سال است
بهانه است تا برات از رسم ورسوماتی که داریم بنویسم نمیدانم زمانی که داری این مطالب را می خوانی این سنت ملی پا برجا است یا دستخوش حوادث شده ورنگ باخته .
بهر حال بریم سراغ رسم ورسوماتمان در ادامه مطلب ...
در آذربایجان در شهر ما در خانواده ما شب آخرین چهارشنبه سال ،شبی عزیزی است.
اول شب در گوشه و کنار کوی و برزن با بر افروختن آتش و پريدن از روی آن به استقبال نوروز بایرامی می رویم . ودختران و پسران دم بخت هنگام پریدن از روی آتش می خوانند:«آتيل ماتيل ، چرشنبه بختيم آچيل ، چرشنبه»
از جمله مراسم دیگری که در این روز معمول است، فرستادن خوانچه ای از میوه و شیرینی برای عروس خانواده است. در شب چله نیز خوانچه ای نظیر همین فرستاده می شود.
در منطقه ما آذربايجان آجيل ويژه چهارشنبه سوري را «چرشنبه یمیشی» می نامیم .خوردن یت تی لوین (هفت لون) از مراسم رایج مربوط به آخیر چرشنبه است که شامل درست کردن هفت نوع خوراکی شیرین ( هفت لون)ویا هفت دانه ی روغنی، مغز گردو، مغز بادام، انجیر خشک ،فندوق،پسته، نخود و کشمش وشیرینی است.
دیگر از مراسم مربوط به آخیر چرشنبه، فالگوش ایستادن است ؛ بدین معنی که کسانی که حاجتی دارند ، نیت می کنند و سر چهار راه یا در معبری فالگوش می ایستند و به حرف نخستین عابری ، که از کنارشان می گذرد توجه می کنند و هر کلام که از دهان او درآید در استجابت مراد خود به فال بد یا خوب می گیرند ، اگر گفته عابری موافق با آرزوی صاحب حاجت باشد آن آرزو را برآورده شده می دانند.
بعضی ها به جای رفتن به چهارراه و معابر ، این کار را در پشت در اطاق هم انجام می دهند و نخستین سخنی که از پشت در اطاق شنیدند به فال بد و یا خوب در اجابت حاجتشان فرض می کنند.
«شال سالاماخ» در واقع یكی از شاخصههای آخیر چرشنبه در شهر ودیار ماست كه استاد شهريار نيز در منظومه «حيدربابای» خود با عنوان «شال سالاماخ» یاد میكند.
بایرامیدى ، گئجه قوشى اوخوردى
آداخلى قیز ، بیگ جوْرابى توْخوردى
هرکس شالین بیر باجادان سوْخوردى
آى نه گؤزل قایدادى شال ساللاماق !
بیگ شالینا بایراملیغین باغلاماق!
نوروز بود و مرغ شب می خواند
دختر نشان شده جورابی برای یارش می بافت
هرکس شالش را بر گوشه ای آویزان می کرد
آی چه رسمی است این رسم
به شال نامزد ها عیدی گذاشتن
پسران جوان یا نوجوان شالی برداشته و از سوراخ بالای بام خانه ( که عمدتاً برای تعویض هوا و خارج شدن دود تنور تعبیه شده) شال خود را پایین می اندازند. صاحبخانه نیز به فراخور حال خود، مقداری آجیل، شیرینی یا تخم مرغ در گوشه شال می بندد تا پسر آن را بالا بکشد. چنانچه پسر، خواهان دختر خانواده باشد، شال را بالا نمی کشد. چنانچه خانواده ی دختر راضی باشد، نشانه ای از دختر را به شال می بندند.
رسم شال اندازی در بیشتر نقاط آذربایجان رایج بود و هنوز هم در بعضی از روستاها انجام می شود.
خرید کردن در آخیر چر شنبه هم مرسوم است حتما باید کبریتی به منظور روشنی خانه خرید شود.