سانای ،همه سین زندگی ما
بچه ها عید آمده آماده باشید
تخم گل را توی گلدان ها بپاشید
با لباس پاکیزه با شروع سال نو دست یکدیگر فشارید
یار همدیگر بمانید
سیر وسرکه ،سیب وسبزی ،سنبل و سوسن وسنجد
همگی هفت سین عیده همگی هفت سین عیده
این شعر را توی مهد یاد گرفتی خودت گفتی : "عکسی که کنار هفت سین گرفتم را در وبلاگم بزار واین شعر را هم کنارش بنویس "
دقایقی قبل از تحویل سال نو در کنار هفت سین
( سال 1392 ،ساعت ۱۴:۳۱:۵۶ روز چهارشنبه ۳۰ اسفند ۱۳۹۱ هجری شمسی تحویل شد )
هفت سین امسال را با کمک هم چیدیم چیدمان هفت سین ما مثل سالهای قبل هست هیچ فرقی نکرده منتظرم تا تو بزرگ شی وایده جدیدی برای هفت سین بدی.
واما ،تو از طرف مهد هفت سین گرفته بودی با یک ماهی قرمز. ما شب عید که رفته بودیم ماهی وسبزه بخریم اجازه خرید ندادی فقط یه ماهی قرمز کوچولو خریدیم .گفتی من که ماهی قرمز دارم این کوچولو را هم برای بچه ام گرفتم (این روزها به جوجه تیغی که عمو از قزوین برای تولدت خریده بود خیلی علاقه پیدا کردی ) .بنابراین ما توی تنگ دوتا ماهی داشتیم برخلاف هر سال که سه تا بودند .به خاطر علاقه زیاد به ماهی ها ،دلت نیومد ببریم توی سد آزادشون کنیم که اونا هم متاسفانه تلف شدند. سبزه هم که سبزه هفت سین تو بود با این حساب مشارکت تو در چیدمان هفت سین امسال خیلی زیاد بوده.