سانای صاحب مهر می شود.
عزیز من:
هر وقت یه جایی بریم بعد از برگشتن در بازیهات کارهایی که اونجا انجام شده را انجام می دی.
مثلا :خرید وفروش ،آرایشگری ،خیاطی،مسافرت رفتن ،مراسم جشن عروسی واز جمله
دکتر بازی
چند وقت پیش گفتی کاغذ ها به اندازه کوچک ببر بده من روی اونا برا مریضام دارو بنویسم . من هم دو بسته تقویم تاریخ گذشته بودبا یه بسته ورق یاداشت، بهت دادم تا نسخه بپیچی .وقتی با یکی بازی می کنی بیشتر تو پزشکی وطرف مقابل مریض.
دفترچه بیمه بابابات وخودت را تعویض کرده بودیم ولی چندبرگ سفید داشت. اونو هم بهت دادم تا استفاده کنی برات توضیح دادم که این وقتش گذشته برا همین دادم وگرنه نباید دفترچه های دیگه رو بنویسی .
نسخه نوشتنت هم به این صورته که فقط اسم خودت را به انگلیسی می نویسی .و موقع نوشتن توضیح می دی: برات یه آمپول نوشتم بایدنترسی و بزنی یه شربت استامینوفن هم نوشتم حتما باید بخوری .
تا اینکه به دفترچه و اون برگه راضی نشدی مهر خواستی . به بابات گفتی برای من مهر بخر تا روی نسخه هام بزنم بالاخره بابات برات دوتا مهر سفارش داد. یکیش اسمت به انگلیسی ویکی دیگش هم اسم وفامیلیت به فارسی.
این طوری شددخترم مهر دار شد وچقدر با افتخار وغرور مهر می زنی .
خلاصه دخترم برا خودت تشکیلاتی درست کردی . توی خیالت یه منشی داری. باید ازش وقت بگیریم و منتظر بشیم تا نوبتمون برسه و در رو بزنیم وداخل شیم. روی میزت وسایل پزشکی ،تقویم،مهر ،ماشین حساب و... داری.
توی دانشکده بودم زنگ زدی وسراغ کیف پولت را از من گرفتی.پرسیدم برای چه می خوای ؟گفتی می خوام وقتی مطب دکترمی رم پول ویزیت بدم .
ازت پرسیدم تو دکتر چی هستی چشم ،گوش،قلب؟
گفتی : دکتر بچه بعد گفتی زنان وزایمان .از وقتی که دو قلوهای عمه - آریا و الینا - که تازه به دنیا اومدن این ذهنیت رو داری.
یه بازی دیگه که بعد از به دنیا اومدن دو قلوها انجام می دی شیر خشک دادن به عروسکاته .
شیر خشک به آریا نمی ساخت و بالا می اورد چند بار دکتر شیر خشکش را تعویض کرد . تو هم الان یاد گرفتی به عروسکت شیر می دی و می گی خوبه این شیر خشک بهتره به بچه ام می سازه .
با بابات چندین بار رفتین تست موتور ،پنچر گیری وتعویض روغنی .دیدی تعمیر کار ها چی کار می کنن . توی خونه هم موتور خودت رو وارونه می کنی. من صاحب موتور میشم وتو با آچار وپیچ گوشتی که خودت داری مشغول بازی می شی.
ای کاش اجازه بدی زمان بازی ازت عکس یا فیلم بگیریم نمی دونم چرا باز اجازه فیلم وعکس گرفتن نمی دی .تازه اگه یواشکی هم بگیریم دوربین را از دستمون می گیری و حذف می کنی (این هم نتیجه یادگیری کار با دوربینه ).
در ضمن تازگیا توی خونه اجازه ندارم برم وبلاگت . اگه یه دفعه ببینی فوری آیکون اینترنت اکسپلور را از تسک بار حذف می کنی ومی گی:سایتم را حذف کردم من دوست ندارم بقیه عکس منو ببینن یا حرفامو بخونن.فکر کنم به این خاطر نمی زاری عکس هم بگیریم