سانایسانای، تا این لحظه: 16 سال و 7 ماه و 10 روز سن داره

سانای ، شهره پاکی

پروژه سخت پر کردن دندون

  عزیزکم  سانای بالاخره روز موعود فرا رسید 9 بهمن قرار شد ببریم تا دندونت پر بشه. راستش به قول مادر بزرگت من بیشتر از تو می ترسیدم ،ولی امیدوارم بودم این دفعه به خیربگذره چون خیلی با هات حرف زده بودم  و آمادگی پیدا کرده بودی. خودت مراحل پر کردن دندون را دیده بودی ولی باز با دریا  برات توضیح دادیم که دکتر می خواد چی کار کنه، قرارشد که دختر خوبی باشی.  عصر بابات که از سر کار اومد آماده شدیم بریم دریا را هم با خودمون بردیم تا دلگرمی برات باشه. مطب شلوغ بود فکر کنم باز دنبال بهونه بودی دفعه قبل که اومده بودیم چند تا مجله دندون پزشکی روی میز بود  اونا را از من می خواستی هر چه می گفتم اونا رو برداشتن، بی...
15 بهمن 1390

قراره صاحب یه دختر عمه دیگه ویه پسر عمه بشم

شیرین من سانای قراره دریا چند ماهه دیگه صاحب یه خواهر  و یه برادر بشه . اونروزی که عمه برا سونو گرافی رفته بود وبرگه سونوگرافی را داشته نشون می داده  تو هم دیده بودی اومدی بالا به من گفتی مامان عکس خواهر وبرادر دریا  را دیدم هر دو سیاه پوستن.(عکس جنین که به صورت سیاه در برگه مشخصه) پسره خیلی بی ادبه بد جوری نشسته پاهاشو باز کرده .ولی دختره مثل یه عروسک این جوری نشسته (پاهاتو جمع می کردی ودستاتو هم جمع می کردی جلوی صورتت می گرفتی). از اون روز به بعد تو هم داری به خواهر وبرادر فکر میکنی از من می پرسی ما کی می ریم بیمارستان برا بچه ثبت نام کنیم بعضی وقتا می خوای خواهر یا برادر داشته باشی تا باهات بازی کنه واجازه می د...
11 بهمن 1390

سانای، سن آی دان دا گوزل سن

ماه من، تو از ماه آسمان هم  زییاتری سانای در کنار  ماه کامل در سد خاکی کلانتری سنگا را برا چی برمیداری؟   وای وای توی آب پرت می کنی !؟ چه موجی درست کردی این هم چند تا از نقاشیهای خالق یکتا حالا شما بگین کدوم ماه زیباست؟ ...
3 بهمن 1390

واما دندون درد

دخترکم برات که نوشته بودم می گفتی لپم درد می کنه .از اون که می ترسیدم به سرمون اومد آره دندون دردت را می گم می دونستم امروز وفرداست که درد این دندونا شروع می شه ،لپ سانای گلی تپل شد با هماهنگی مامان دریا با یکی از همکارای دندون پزشکش  بردیم مطب . آخه توی شهر ما متخصص دندون پزشکی کودکان نیست و دندون پزشکای دیگه هم بچه رو  ویزیت نمی کنند دفعه قبلی هم رفته بودیم تبریز که همکاری نکردی . توی مطب نسبت به دفعات قبلی خیلی خیلی  آروم بودی ولی باز تا دکتر خواست دندوناتو ببینه یه کوچولو  گریه کردی برات شربت نوشت و گفت  بعد از خوب شدن بیارید پر کنم مثل همیشه بدون هیچ اذیتی شربتا را خوردی  و هر کدوم که تلخ بود بع...
26 دی 1390