سانایسانای، تا این لحظه: 16 سال و 6 ماه و 21 روز سن داره

سانای ، شهره پاکی

من وبلاگم را دوست دارم ...

من وبلاگم را دوست دارم   چون تو را دوست دارم   من وبلاگم را دوست دارم   چون قاصدی است به زمان آینده   من وبلاگم را دوست دارم   چون کودکانه های تو را در آن می نویسم   من وبلاگم را دوست دارم   چون از طریق آن با مادران مهربان آشنا شدم   با تشکر فراوان از  مامان نیایش  که ما را به این بازی زنجیره ای دعوت کرده   قانون این بازی اینکه سه نفر از دوستاتو دعوت کنی     نیروانای عزیزما   ساینا عشق مامانی   کیانای مامان       ...
5 اسفند 1391

شرح حال این روزها

عزیز جان سانای: این روزا بر خلاف قبل دوست داری همش  ازت عکس وبخصوص فیلم بگیریم . چند روز پیش می خواستی چایی بخوری استکانت کثیف بود خواستم بشورم از دستم گرفتی که بده من  بشورم و خواستی ضمن شستن ازت فیلم بگیرم مثل برنامه های آموزشی تلویزیون توضیح می دادی که چطوری باید شست . علاقه زیادی به جمع کردن تخم گل ها داری همیشه موقع برگشتن از مهد کودک میوه درختای چنار که افتادن زمین را برمی داری و پر پر شون می کنی که مثل تخم گلها بشه و میبری برای مامانم که بیا بکار . دیروز ظهر هم چند تا توی جیب پالتوت داشتی وگفتی می خوای توی گلدون بکاری  و فیلم بگیرم و باز مثلا برای بچه های توی خونه توضیح می دادی که داری چیکار می کنی...
1 اسفند 1391

مسیر بازگشت از مهد

موقع برگشتن از مهد جلوی پارک نزدیک خونه بابا بهروز ینا چند تا مرغ و خروس و اردک دیدیم . امروز باز موقع اومدن اونجا بودن این دفعه به قصد گرفتن شان دویدی اردک خیلی آروم میدوید میتونستی بگیری. بهت گفتم  اگه بگیری صاحبشون از دور می بینه فکر می کنه می خوایم  بگیریم ببریم .یه دفعه با ناراحتی گفتی مامان یکی از اردکا را گرفتن نیستش .دختر دقیق من راست می گفته  الان با دیدن عکسا می بینم اون روز اردکها دوتا بودن ولی امروز اردک سیاهه نبود.حالا چی شده بودم نمی دونم.               ...
17 بهمن 1391

اثر روی برف

سانای جان چله کوچک در این عمر کوتاهش خودشو نشون داد  عصر شنبه 14 بهمن بارش برف و کولاک همراه با رعد برق!! (پدیده نادر ) همه را غافلگیر کرد به طوریکه بابات موقع برگشتن از تبریز دوساعت در گردنه یام به خاطر بستن بودن جاده معطل شده بود .                             اثر انگشت ، دست و پا روی برف ...
17 بهمن 1391

بابا آب داد

باباآب داد  باباآب داد م م باد   سانای جان جمعه اول دی ماه در حال بروز رسانی وبلاگت بودم آمدی کنارم نشستی وخواستی "بابا آب داد "تایپ کنی .                                          لازم به توضیح هست  : در سطر اول  به جای حرف "د" علامت "<" وبه جای "ا"  کلید "l "(آی انگلیسی ) را زدی  که حرف "ه" تایپ شده . بعد از یاد دادن در سطر دوم تصحیح کردی ولی "ب " را جا انداختی . اوایل سال تحصیلی از ...
28 دی 1391

خمیر بازی

دخترکم : اشکال زیر را مهر ماه با خمیر درست کرده بودی و داخل سطل خمیر بازی گذاشته بودی دیروز موقع مرتب کردن کمدت به ذهنم خطور کرد که ازشون عکس بگیرم تا یادگاری نگهدارم. خانه - چراغ راهنما  -  پیرمرد - بادکنک قلبی - اسب - پرچم    ...
24 دی 1391

ادامه جشن یلدا در مهد کودک

سانای جان من: ٢٢دی ماه هست با رسیدن عکسات به دستم بهانه ای شد تا باز از شب یلدا بنویسم . اول از همه شعری که در مهد به همین مناسبت یاد گرفتی را می نویسم . گویده آچیپدی الله  اولدوزلارن سفره سین یرده آچیب دی آنام چیلله گئجه خونچاسین ایده گویوب ،نارینان پشمک حلویینان چیلله چیلله آی چیلله قار یاغیر گوله گوله ایندی گلین اوشاغلار سیز اوخیون بیزینن چیله قاپزی ،دمنه یارپزی ییاخ قارپزی ،ایچاخ یارپزی ترجمه اش خدا توی آسمان  ستاره ها را مثل سفره  پهن کرده مادرم روی زمین سفره شب یلدا را پهن کرده سنجد ،انار ،پشمک وحلوا گذاشته چلله چلله آی چلله بر...
22 دی 1391

نمایشگاه نقاشی سانای

  نمایشگاه مجازی شامل 51  اثر منتخب از بین صدها اثر این نمایشگاه شامل 41 اثر  با مداد رنگی 5 اثر با آبرنگ  5 اثر با مداد شمعی     اثر اول:     اثر دوم:     اثر سوم:     اثر چهارم : پسر فشن     اثر پنجم: انسان ،گل، درخت ،ماهی ،آب سبزه،سنگ   اثر ششم:   اثر هفتم: یکی از امامان     اثر هشتم: انسان،بادبادک،بادکنک،سنگ،ماهی،انسان زندانی،آکواریوم ،پروانه،امام ،خانه   اثر نهم : ابر ،آسمان،انسان،گل ،پرنده، درخت،سبزه ،آب     ...
18 دی 1391

طولانی ترین شب سال 91

دخترک سیاه چشم من: گرد آمدیم، شبچره ای بود و آتشی، گفت و شنود و قصه و نقلی ز سیر و گشت ... وقتی که برشکفت گل هندوانه، سرخ در اوج سرگذشت یلدا، شب بلند، شب بی ستارگی لختی به تن طپید و به هم رفت و درشکست با خانه می شدیم که گرد سپیده دم بر بام می نشست .                                         سیاوش کسرایی              &nb...
14 دی 1391