پاییز زیبا و باز باران
پاییز زیباست چون تو در پاییز زاده شدی باز باران ، با ترانه باز باران ، با ترانه با گوهر هاي فراوان مي خورد بر بام خانه من به پشت شيشه تنها ايستاده : در گذرها ،رودها راه اوفتاده. مي خورد بر شيشه و در مشت و سيلي آسمان امروز ديگر نيست نيلي يادم آرد روز باران گردش يک روز ديرين خوب و شيرين توي جنگل هاي گيلان: کودکي ده ساله بودم شاد و خرم نرم و نازکچست و چابک از پرنده از چرنده از خزنده بود جنگل گرم و زنده آسمان آبي چو دريا يک دو ابر اينجا و آنجا چون دل من روز روشن سنگ ...